همهی ما در زندگی فردی و اجتماعی خود با مسائل و مشکلات متعددی روبرو میشویم و بهطور مداوم در حال حل کردن مسائل متفاوت هستیم. در واقع وجود مشکل درزندگی امری عادی است. برخی از این مشکلات ساده هستند ولی برخی دیگر بهفعالیتهای فکری پیچیدهتری نیاز دارند. مهارت حل مسئله که یک فرآیندشناختی- رفتاری، آگاهانه، منطقی، تلاشبر و هدفمند است، به ما اینتوانایی را میبخشد که مسائل زندگیمان را به نحو مطلوب و شیوهی صحیح حلکنیم. این مهارت، موجب اعتماد به نفس ما میشود و احساس شایستگی و تسلط برامور زندگی را در ما تقویت میکند.
در مورد مهارت حل مسأله، پیش از هر چیز باید بدانیم که در شرایط گوناگون برای بهکارگیری یک مقابلهی مسألهمدار، مۆثر و سازنده باید به این نکات توجهکنیم:
* متوجه شویم که مسألهای به وجود آمده است و وجود مسأله را انکار نکنیم.
* آنچه را که اتفاق افتاده است به شکل یک مسئله ببینم، نه به عنوان یک مشکل سخت و غیرقابل حل.
* توجه داشته باشیم که حل مسئله برای سلامت روانی و رفاه اجتماعی ما حائز اهمیت است.
* به این باور رسیده باشیم که خودمان قادر به حل مسئله هستیم و مسأله نیز قابل حل شدن است.
* بدانیم که حل مسئله نیاز به زمان و تلاش دارد و مایل باشیم زمان کافی را به حل مسئله اختصاص بدهیم.
اکنون که با این موارد آشنا شدیم، نوبت به شناخت مراحل و گامهای مهارت حل مسئله میرسد که در این زمینه معمولاً شش گام توصیه میشود:
_داشتن نگرش مثبت به مسئله: قدم اول در حل مشکل این است که ادراک مثبتی از خویشتن را در خود پرورش دهیم. به خودمان بگوییم: «من میتوانم مشکلات را حل کنم.» همچنین بپذیریم که بخشی از زندگی مواجه شدن با مشکلات است و وقتی با مشکلی مواجه میشویم باید آرام و خونسرد باشیم و برای انتخاب بهترین راهحل ممکن برمهارتهای مسئلهگشایی خود تکیه کنیم.
چنانچه از مشکل شناخت کامل داشته باشیم و فهرستی از راهحلهای مختلف را نیز تهیه کرده باشیم، تصمیمگیری دربارهی راهحل انتخابی بسیار راحت خواهد بود
_ تعریف دقیق مسئله: برای حل یک مسئله باید مشکل دقیقاً مشخص شود؛ چون تا زمانی که مشکل شناخته وجزئی نشود نمیتوانیم آن را حل کنیم. در این مرحله حتی اگر با مشکلی بزرگروبرو هستیم، باید آن را به اجزای مختلف تقسیم کنیم و هر بار بخشی از آن را مورد بررسی قرار دهید.
_ تهیهی فهرستی از راهحلهای مختلف: برای ایجاد و یافتن راهحلهای خوب باید انعطافپذیر باشیم. قبل از انتخاب یکراهحل برای رفع مشکل لازم است تمام راهحلهای احتمالی را بررسی کنیم. سعی کنیم خلاق باشیم و تا جایی که میتوانیم راهحلهای زیادی را مطرح کنیم.در این مرحله دربارهی درستی یا نادرستی هیچکدام از راهحلها قضاوت نکنیم و با استفاده از روش بارش فکر تمام راهحلهای ممکن را روی کاغذ بیاوریم.در این مرحله، دوستان و افراد حمایتکننده نیز میتوانند در تهیهی فهرستبه ما کمک کنند. ولی فراموش نکنیم که انتخاب کنندهی راهحل اصلی خودِ ماهستیم.
_ انتخاب بهترین راهحل (تصمیمگیری): چنانچه از مشکل شناخت کامل داشته باشیم و فهرستی از راهحلهای مختلف را نیز تهیه کرده باشیم، تصمیمگیری دربارهی راهحل انتخابی بسیار راحت خواهد بود.برای انتخاب راهحل مناسب میتوانیم از قواعد زیر کمک بگیریم:
الف) هماهنگ بودن راهحل انتخابی با ارزشها و باورهای ما
ب) امکان عملی بودن راهحل با توجه به مقتضیات ما
ج) بررسی و تحلیل پیامدهای مثبت و منفی هر راهحل و انتخاب راهحل در صورتی که پیامد مثبت راهحل بیشتر از پیامد منفی آن باشد.
_ اجرای راهحل انتخاب شده: پس از انتخاب راهحل مناسب، نوبت به اقدام و امتحان کردن آن راهحل می رسد. باید دقت کنیم که زمان، مکان و افراد درگیر در حل مسئله کاملاً مشخص باشند و بعد دست به اقدام بزنیم.
_ ارزشیابی: اگر راهکار ما موفقیتآمیز بود که مسئله حل شده است. در غیر این صورت بایدمراحل حل مسئله را دوباره مرور کنیم. ببینیم آیا مشکل را به درستی مشخصکردهایم؟ آیا تمام راهحلهای ممکن را فهرست کردهایم؟ آیا راهحل به خوبی اجرا شده است؟ سپس دوباره راهحلی را انتخاب و اجرا کنیم و این کار راآنقدر انجام دهیم تا مسئلهی ما حل شود.
پرخاشگری از هدف آسیب رساندن سرچشمه میگیرد. بر اساس تعریف عملیاتیارائه شده، پرخاشگری تمایل یه شرکت در اعمال آسیبزای فیزیکی و روان شناختی برای کنترل اعمال دیگران است. در ایران یکی از عمده ترین علتهای مرگ ومیر جوانان پرخاشگری آنها به یکدیگر است. نگاهی کوتاه به اطراف نشان خواهد داد که همانگونه که الیوت ارونسون گفته است عصر ما عصر پرخاشگری است.
عوامل خانوادگی پرخاشگری
خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتند از:
-نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک
- وجود الگوهای نامناسب
- تاثیر رفتار پرخاشگرایانه
- تنبیه والدین و مربیان
عوامل محیطی
عواملی که در پیرامون انسان هستند می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگرییا تعدیل آن اثر گذار باشد که برخی از اینگونه عوامل عبارتند از:
زندگی در ارتفاع خیلی بلند تغذیه ناقص الگوهای اجتماعی رسانه های گروهی و بازیهای ویدیوئی و زندگی در محیط های شلوغ پرازدحام و پر سر و صدا.
با این مقدمه احتمالا متوجه شده اید که بی تردید خشم و عصبانیت زمینهساز ایجاد حس تنهایی و در نتیجه افسردگی و مختل شدن نظام زندگی خصوصا زندگی زناشویی است. افرادی که جنبه خودکنترلی آنها تا حدودی کم است می بایستمسئولیت این جبهه گیری ها را بر عهده گرفته و برای درمان خود از انجامتوصیه های مشاورین امر غفلت نورزند چرا که ادامه دار شدن این پرخاشگری درکانون خانواده خصوصا در قبال همسر می تواند موجبات تزلزل نظام خانواده راایجاد کند.
لذا در ادامه به خانمهایی که دارای همسر عصبانی و پرخاشگر هستند این توصیه ها را ارایه می دهیم:
* ابتدا باید مطمئنشوید که مشکل ساز اصلی خودتان نیستید. باید یقین کنید که اشتباه نمی کنید.سپس می توانید مطمئن باشید که طغیان شوهر پرخاشگر، ریشه در مشکلات خودشدارد و رفتار شما سبب پرخاشگری وی نیست.
* اگر مطمئن شوید که بددهنی شریک زندگیتان ریشه در زندگی سخت گذشته ی او دارد ویا به مسایل ژنتیکی و وراثتی مربوط است، آرامش بیشتری خواهید یافت و آگاهیشما به اینکه عامل به وجود آمدن پرخاشگری همسرتان نبوده اید، سبب آرامش شما خواهد شد.
* آگاهی دقیق از میزان و زمان بددهنی همسرتان، به شما کمک می کند از تهاجم او آسیب کمتری ببینید.
* فردى که از همسرشتوجه، عاطفه و محبت مى خواهد باید توجه داشته باشد که دیگرى نیز این حق رادارد که چنین انتظارى داشته باشد. از سوى دیگر، درک نیازهاى واقعى و طبیعىهمسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگى مى شود و بى توجهى به آن خودخواهى است.
* با قاطعیتی آمیخته با احترام، از او بخواهید عادت خویش در به کار بردن زور وقدرت مردانه را ترک کند، لازم است به او بگویید تا خواسته های شما را دقیقا ندانم نمی توانم کاری برای شما بکنم. خوب است تا در اینمورد وارد مذاکره شویم و با مصالحه پیش ببریم. لذا وقتی که احساس پرخاشگریدارد بایستی به خودش زمان بدهد، قدم بزند تا بتواند ناراحتی حقیقی و گلههایی را که با شما دارد؛ از عصبانیت ناشی از مشکلاتی مانند مسائل مربوط بهکارش را تشخیص داده و با هم قاطی نکند. آنگاه گفتگو را از سر بگیرد. حتیامکان دارد بخواهد به اتاقی دیگر برود و به بالش ضربه بزند.(اطاقش را خالیکند) تازمانی که از رفتار خود پشیمان شود و بتواند ناراحتی های بیرون ازمنزل را درمان کند. به او اجازه بدهید بداند علی رغم اینکه از او حمایت می کنید تا خودش را از شر خشم کهنه پاکسازی کند، نباید آن را به شما منتقل کند.
* همسر پرخاشگر شما، نیاز دارد از کمکهایتخصصی بهره مند شود تا خشم خود را بشناسد و درمان کند. شوهر شما وقتی باشما قهر می کند و یا احتمالا الفاظ رکیک به کار می برد به احتمال زیاد ازخودش متنفر می شود، اما چون راه و روش دیگری نمی شناسد و نمی داند چطورباید عمل کند این گونه عمل می کند. شما می توانید به متخصص خبره ای مراجعهکنید تا همسرتان مدیریت خشم را فرا بگیرد و منشا اولیه عصبانیت او پیداشود.
* ضمن اینکه درمقابل شوهر خود که وجودش در زندگی شما مهم و مۆثر است، باید از موضع خودحمایت کنید برای تغییر اوضاع نیز باید طوری عمل کنید و قدم پیش بگذارید کهپایه های اصلی زندگی تان استحکام خود را از دست ندهد. یکی از این راه ها،جلب حمایت اطرافیان است.
می توانید برای تسکین احساسات برانگیخته ی خود:
-به دوستان دیگرتان توجه بیشتری کنید.
-برای انجام امور روزمره وقت بیشتری صرف کنید.
-در فعالیت اجتماعی شرکت کنید و بدین ترتیب برای به دست آوردن فرصت هایطلایی و چگونگی بهبود بخشیدن به روابط خود با دیگران تلاش کنید.
بیش فعالی یک اختلال رفتاری شایع است که حدود 8 تا 10 درصد از کودکان سنین پیش دبستانی به آن مبتلا هستند.
احتمال ابتلا به این اختلال در پسران 3 برابر بیشتر از دختران است، اما علت این تفاوت هنوز ناشناخته است . مطالعات فراوانی روی نقش عوامل تغذیه ای در بیش فعالی کودکان مبتلا انجام شده است که نتایج برخی از آنها را مرور میکنیم.
1- اسیدهای چرب ضروری:
تحقیقات بسیاری نشان داده اند که غلظت اسیدهای چرب "امگا-3" و "امگا-6" در این افراد به مقدار زیادی پایین تر است و این کودکان، علائم کمبود اسیدهای چرب ضروری مانند تشنگی زیاد را نشان می دهند بهترین منبع اسیدهای چرب امگا -3 ، ماهیهای آزاد مثل سالمون، ساردین، میگو و شاه ماهی است و منابع اسیدهای چرب امگا-6، کنجد، تخمه کدو تنبل و تخمه آفتابگردان هستند. دیگر منابع اسیدهای چرب ضروری (امگا- 3 و امگا- 6 ) آجیلها، لوبیای سویا ، روغن بادام زمینی و روغن زیتون است
2- روی
مطالعات یافتههای مختلف ارتباط بین کمبود روی و بیش فعالی را نشان داده است، به طوری که سطح سرمی روی در کودکان مبتلا به بیش فعالی به طور قابل توجهی پایین تر از کودکان طبیعی بوده است.کمبود روی در کودکان مشکلاتی از قبیل خشونت،کج خلقی،گریههای زیاد، بیزاری و نفرت و ناتوانی در تمرکز را ایجاد می کند. گوشت، ماکیان، شیر و محصولات لبنی 80درصد کل میزان روی غذایی را تشکیل می دهند. انواع سایرگوشتها، جگر، پنیر، غلات کامل، لوبیاهای خشک، مغزها و محصولات سویا نیز منابع نسبتا خوب روی هستند.
3- کلسیم
کمبود کلسیم ممکن است بیش فعالی را به وجود آورد. بنابر این می توان با تنظیم یک برنامه غذایی مناسب حاوی کلسیم نظیر شیر، پنیر، نان، بستنی، ماست، سبزیجات برگ سبز مانند کلم، برگهای سبز شلغم، یا مکملهای کلسیم، این کمبود را بر طرف کرد.
4- ویتامین B6:
ویتامین B6 یک کوفاکتور ضروری برای اغلب مسیرهای متابولیکی اسیدهای آمینه، شامل مسیرهای دکربوکسیلاسیون برای دوپامین، آدرنالین، وسروتونین می باشد. از این طریق، ویتامین های گروه B سبب بهبود رفتار در برخی کودکان مبتلا به ADHD شده است. در برخی کودکان بیش فعال، سطح سروتونین خون پایین است، در نتیجه دوز بالای ویتامین B6 با افزایش میزان سروتونین خون سبب بهبود علائم می شود.
این ویتامین در گوشتها ،غلات کامل (بخصوص گندم ) ،سبزیجات و مغزها یافت می شود .
5- آهن:
کمبود آهن، دقت و توجه را به میزان قابل توجهی کاهش داده و به مکمل یاری پاسخ مثبت می دهد. برخی مطالعات نشان داد که با مکمل یاری آهن، 30 درصد بهبود در این کودکان مشاهده شده است.
بهترین منبع آهن جگر ،غذاهای دریایی ،قلب ،کلیه گوشت کم چرب و ماکیان و ماهی می باشد .
غذاهایی که باید از خوردن آن ها اجتناب نمود عبارت اند از:
1- شکر
یافتههای برخی از مطالعات نشان داده اند که مصرف شکر ممکن است سطح آدرنالین را در کودکان به میزان 10 برابر افزایش دهد. بنابراین این نتایج بیانگر ارتباط مستقیم بین رفتارهای خشونت آمیز با دریافت شکر بالاست. ویتامینهای گروه B :کمبود ویتامینهای گروه B در کودکان بیش فعال شایع است. نتایج یک مطالعه روی 27 کودک مبتلا به بیش فعالی نشان داد که مصرف روزانه 200 تا 300 گرم فسفاتیدیل سرین به مدت 2ماه منجر به بهبودی قابل توجهی -92درصد- در ظرفیت یادگیری و رفتاری آنان شده است . اگرچه اغلب شکر به عنوان علتی برای بیش فعالی ذکر می شود،اما مطالعات کنترل شده، تاثیرات منفی آن را بر روی رفتار اثبات ننموده اند. گرچه شواهد اندکی موید تاثیر شکر بر روی رفتار است، اما باید فواید کاهش مصرف شکر را مد نظر داشت.
غلات صبحانه، نان جو، برنج، ماکارونی و سیب زمینی از مواد غذایی نشاسته ای هستند که عوارض جانبی ندارند.
2 - بادام، سیب، زردآلو، کشمش، هلو، آلو، پرتقال، توت، گوجه فرنگی و خیار (حاوی سالیسیلات های طبیعی).
3 - رنگ ها مانند تارترازین (نوعی رنگ غذایی به رنگ نارنجی) که در غذاهای آماده بسته بندی شده، آدامس، شکلات، آب لیمو، سس ها، کمپوت ها، کنسرو نخودفرنگی، نوشابه های گازدار وجود دارد.
4 - اسید بنزوئیک (نوعی نگهدارنده مواد غذایی)، در مرباها،پوره میوه ها، آب میوه ها، ترشی ها و سس های سالاد استفاده می شود.
5 - نوشابه های گازدار که به دلیل محتوای بالای فسفر آن ها و برهم زدن تعادل کلسیم و فسفر بدن می توانند منجر به بیش فعالی شوند.
6- قهوه، چای، کولا و سایر نوشیدنی های حاوی کافئین می توانند علائم بیماری را تشدید نمایند.
7- افزودنی ها
پژوهشگران انگلیسی هشدار دادند، غذاهای حاوی افزودنی ها احتمال بروز بیش فعالی را در کودکان افزایش می دهد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از پایگاه خبری نیوکرالا؛ در این پژوهش، محققان انگلیسی با بررسی 300 کودک دریافتند، نوشیدنی های حاوی ترکیبات افزودنی باعث بروز بیش فعالی می شود، آن ها اعلام کردند، 5 تا 10 درصد از دانش آموزان از اختلال بیش فعالی با علائم کاهش تمرکز و فعالیت بسیار رنج می برند که این بیماری در پسران بیش از دختران مشاهده می شود.
در این پژوهش آمده است، افزودنی هایی چون رنگ های مصنوعی، بنزات سدیم و مواد موجود در بستنی ها نیز خطر بروز بیش فعالی را در کودکان افزایش می دهد. در پژوهش حاضر، محققان هشدار دادند، والدین باید از مصرف مواد غذایی حاوی افزودنی در کودکان خود جلوگیری کنند.
آلرژیهای غذایی
آلرژیهای غذایی می توانند باعث بروز نشانههایی از بیش فعالی شوند برای مثال : شکر، شکلات، تخم مرغ،گندم ، رنگها، طعم دهندهها، افزودنیها و ذرت. (در حال حاضر حذف این مواد از برنامه غذایی کودکان آسان نیست زیرا به راحتی در دسترس کودکان است.)اگر این مواد غذایی را تا 2 هفته حذف کنیم بعد از 2 هفته هر 2روز در میان می توانیم به غذای کودک هر کدام را اضافه کنیم. بهوسیله حذف کردن این مواد از برنامه غذایی و بازگرداندن آن بعد از مدتی می توانید تشخیص دهید که آیا کودکان نشانههایی از بیش فعالی دارند یا خیر ؟
توصیههای تغذیه ای برای کودکان مبتلا به بیش فعالی
· درمان کمبودهای تغذیه ای و استفاده از مکملهای غذایی
· حذف یا کاهش افزودنیهای خوراکی و رنگهای مصنوعی مثل : بادام بو داده ، ادویههای معطر ، آبنباتها، کیکها، دسرها، غلات صبحانه و نوشابهها
· استفاده از منابع غذایی حاوی امگا- 3 مانند ماهی ، روغن زیتون و گردو در برنامه غذایی روزانه
· استفاده از میوه و سبزی تازه
· حذف غذاهای سرخ شده محدودیت مصرف فرآوردههای لبنی
· حذف کاکائو، شکلاتهای حاوی قهوه ونسکافه، نوشابههای رنگی، چیپس و پفک
· افزایش مصرف آب
نکات مهم:
تجمع فلزات سمی همانند سرب، آرسنیک، آلومینیوم، جیوه، یا کادمیوم نیز می تواند سبب مشکلاتی در یادگیری و رفتار کودکان شود. سرب می تواند سبب تخریب ادراک و رفتار کودکان شود. بر اساس تحقیقات، اصلاح سطح سرب بدن ( از طریق مواد شلاته کننده مانند ویتامین)، در کودکان بیش فعالی که میزان سرب بالاتری داشتند، موجب بهبود رفتار قابل ملاحظه ای گردید.
مصرف مکرر آنتی بیوتیک ها ( به ویژه برای عفونت های گوش) در دوران کودکی می تواند سبب عدم تعادل باکتری های مفید در کودکان و در نتیجه علائم جسمانی و تغییرات رفتاری در آن ها شود. مصرف پروبیوتیک مناسب به همراه یک رژیم کم شکر و بدون کربوهیدرات های تصفیه شده می تواند در برقراری مجدد این تعادل موثر باشد.
احتمال خطر کمبودهای حاشیه ای برخی ریز مغذی ها در کودکان مبتلا به ADHD، به دلیل عادات غذایی نامعقول و کاهش اشتهای ناشی از درمان با داروهای محرک بیشتر است.
طبق تحقیقات انجام شده دوره ی پیش دبستانی تاثیرات مثبتی بر رشد و سازگاری کودک دارد میان یادگیری نوآموزانی که دوره پیش دبستانی را سپری کرده اند وآنهایی که این دوره را نگذرانده اند چهار نمره اختلاف وجود دارد چرا که این دوره سبب آمادگی بیشتر برای حضور در مدرسه می باشد این نوآموزان از توانایی های بهتری نسب به سایرین در خواندن برخوردارند مهمترین عامل پیشرفت دانش آموزان در مدرسه بخصوص در پایه اول است یادگیری مهارتهایی چون سازگاری با محیط - دقت وتمرکز حواس نظم پذیری ذهن هماهنگی دیداری حرکتی ویادگیری جهت ها مفاهیمی است که در دوره پیش دبستانی به خوبی آموزش داده می شود در خصوص رشد هوش وتجارب کودکان نشان دهنده آن است که 70%رشد ذهنی کودکان در سنین 5 تا 8 سال صورت می پذیرد بنابراین دوره های پیش دبستانی می توانند تاثیر به سزایی بر رشد همه جانبه کودک داشته باشند مشروط برآن که مربیان مراکز با روان شناسی کودک و ویژگی های رشد وی در این سنین آشنایی کامل داشته وامکانات ومحیط برگزاری چنین دوره هایی نیز مناسب رشد ذهنی شناختی عاطفی واجتماعی کودکان باشد.
مقدمه
امروزه در حال گذر از جامعه صنعتی و ورود به جامعه اطلاعاتی هستیم. بشر امروز، هزاره سوم را در حالی آغاز کرد که پیشرفتهای اعجابآور علمی و فنی وی را احاطه کرده است. فنآوری اطلاعات بنیانهای جامعه صنعتی را سست کرده تا ستونهای جامعه اطلاعاتی را برپا کند. همانگونه که گذر از عصر کشاورزی و ورود به عصر صنعت، چالشها و مشکلاتی را برای بشر بهوجود آورد گام نهادن به عصر اطلاعات نیز برای بشر چالشزا خواهد بود اما اینبار بشر میبایست با چالشهای عمیقتر و قدرتمندتر دست و پنجه نرم کند. عصر اطلاعات نیازمند سرعت، انعطافپذیری، نوآوری و... است و سازمانهای ایندوره نیز باید بدین موضوع توجه کنند.
تنها عامل موفقیت سازمان در عصر اطلاعات کارکنان و مدیران هستند. مدیران این دوره نیازمند هوشمندی، تخصص و دید وسیعتری برای مقابله با چالشهای فراروی خود خواهند بود. در این مقاله سعی شده است تا با شناسائی و تشریح این چالشها، مدیران را هرچه بشیتر با این چالشها آشنا ساخته و به آنها در رویاروئی با این چالشها کمک کند.
چالشهای مدیران در قرن ۲۱
مجله هاروارد بیزینس ریویو به مناسب هفتادمین سالگرد انتشار خود، از پنج تن از متفکران و نظریهپردازان مشهور این سوال را پرسید که: چه مشکلات و چالشهائی برای ورود به قرن ۲۱ در حال شکلگیری است؟ در پاسخ به این سوال، هیچکدام از این متفکران، چالشهای ورود به قرن ۲۱ را از نوع چالشهای فنی ندانستهاند. بلکه عمدتاً ابراز کردهاند که این چالشها، از نوع چالشهای فرهنگی است. پیتر دراکر در این مورد میگوید: در مقولات انسانی نظیر امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا کسب و کار، پیشگوئی کاری است بیهوده چه رسد به اینکه بخواهیم چشمانداز هفتاد یا هشتاد سال آینده را تصور کنیم. میتوانیم از طریق گذشته، هم آینده را شناخت و هم برای رویاروئی با آن آماده شد.
عامل کسب و کار در دو دهه اخیر، بهشرطیکه جنگی در میان نباشد و... نه اقتصادی است و نه تکنولوژیک، بلکه این عامل به اثر جمعیت مربوط میشود. مهمترین و اثرگذارترین عامل در کسب و کار، برخلاف چیزیکه در چهل سال گذشته گفته شده است، افزایش بیرویه جمعیت نیست، بلکه کاهش فراگیر جمعیت در ژاپن، اروپا و آمریکا است. براساس پیشبینی اتحادیه اروپا، جمعیت ۶۰ میلیونی ایتالیا در پنجاه سال آینده به چهل میلیون و در صد سال آینده به بیست میلیون نفر کاهش خواهد یافت.
یکی از راههای حفظ پایگاه رقابتی برای کشورهای گوناگون، تبدیل برتری کمی به برتری کیفی است. معنای دیگر این حرف تلاش نظامیافته برای پرورش کارگران دانشی KNOWLEDGE WORKER است. البته این یگانه عامل رقابتی در دنیای اقتصاد نخواهد بود اگر چه در بسیاری از صنایع کشورهای پیشرفته، عامل تعیینکننده است.
سازمان همواره نیازمند کسب اطلاع درباره رویدادها و شرایط محیط است. اطلاعاتی در مورد مشتریان، فنآوریها و رقبای جدید و... باید کسب گردد. فقط با این مجموعه اطلاعات، کسب و کار خواهد توانست منابع و دانش خود را برای حداکثر بهره تخصیص دهد و خود را آماده رویاروئی با چالشهای برخاسته از دگرگونیهای ناگهانی در جهان اقتصاد و ماهیت و محتوای دانش کند. توسعه شیوههای صحیح گردآوری و تحلیل اطلاعات بیرونی بهطور روزافزونی، چالش عمده کسب و کار و کارشناسان اطلاعات خواهد شد. دانش، منابع را متحرک خواهد کرد. کارکنان علمی برخلاف کارگران تولید، مالک ابزارهای تولید هستند. آنها دانش خویش را با خویش جابهجا میکنند، بنابراین، میتوانند آنها را با خود ببرند. از سوی دیگر، نیازمندیهای علمی سازمانها، پیوسته در حال تغییر است. در نتیجه، در کشورهای پیشرفته شمار روزافزونی از نیروی کار ارزشمند و با حقوق بالا شامل کسانی خواهد بود که به معنی سنتی نمیتوان آنها را اداره کرد. در بسیاری از موارد، نمیتوان آنان را از کارکنان سازمانهائی دانست که برای آن کار میکنند، بلکه باید آنها را پیمانکاران، کارشناسان، مشاوران، شرکاء سازمان قلمداد کرد. شمار روزافزونی از این افراد، خود را به واسطهٔ دانشی که دارند متمایز میکنند، نه به واسطه سازمانی که از آن پول میگیرند. لذا مفهوم نیروی کار پویا DYNAMIC WORKFORCE نیز دگرگون میشود. محیط رقابتی با ظرافت خاص و با سطح بالائی از عدم اعتماد در حال تغییر است، و این به معنی تغییر دائمی استراتژیهای رقابتی است. در چنین محیطی به یک روش پویا برای فرموله کردن استراتژی و اجراء آن مورد نیاز است و این خود یکی از چالشهای فراروی مدیران در قرن ۲۱ است. فرموله کردن و اجراء استراتژی، زمانی حالت پویا بهخود میگیرد که بهعنوان یک فرآیند متمرکز تلقی نشود، بلکه جزئی از فرآیند مداوم یادگیری به حساب آید، گونهای که استراتژیهای عملیاتی و پشتیبان در امتداد یکدیگر باشند. روند تمرکززدائی در برنامهریزی سازمانها در سراسر جهان بیانگر میزان اهمیت روش پویا است.
در حالیکه تغییر پیدرپی استراتژی در سازمان، سرعت بیشتری نسبت به فرموله کردن و اجراء استراتژی دارد، این خطر نیز وجود دارد که سازمان بخشی از قدرت رقابتیاش را از دست دهد و نتواند از منابع سازمان، استفاده بهینه بهعمل آورد. بنابراین، باید بین این دو توازن ایجاد کرد. این امر را میتوان از طریق سطح بالای ارتباطات و هماهنگی در سازمان و در دسترس بودن ابزارهای فرموله کردن و اجراء استراتژی تأمین کرد. علاوه بر آن به ساختار و فرهنگی نیاز است که در آن تغییر امری عادی تلقی شود و نه یک استثناء.
تأثیر جهانی شدن بر سازمانها
ظهور جهانی شدن مسبب تحرک زیاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ارزشی شده و ضمن کاهش فاصله زمان و مکان، تفسیرهای جدیدی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دولت، اقتدار و امنیت بهدست میدهد. این پدیده، چالشها و تعارضاتی را به همراه دارد و میتواند سبب تحول مفاهیم و تغییر مصادیق در روابط بینالمللی شود. تحت این شرایط است که میتوان از جهانی شدن سخن به میان آورد. جهانی شدن در شکل امروزین آن از زمان فروپاشی کمونیسم و نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد عینیت یافته است. با وجود فروریختن نظام تصنعی جهانی دهههای گذشته، هنوز هم نظم مورد قبول و عادلانهای ایجاد نشده است. قبل از ورود به چنین دورههای از جهانی شدن، میان ایدئولوژی و قدرت رابطه معنیداری وجود داشت و به واقع در دوران جنگ سرد، ایدئولوژی، سیاست جهان را هدفمند کرده و میتوانست هویتسازی کند. تشدید روند جهانی شدن که با پایان جنگ سرد همراه بود، از یکسو باعث فروپاشی نظام دوقطبی و از سوی دیگر با مورد سوال قرار دادن پایهها و اصول روشنگری، موجود به هم ریختن سه مفهوم بنیاد، وحدت و هدف غائی شده است و همین امر چندگانگی، تنوع و کثرت را بههمراه داشته است. در این شرایط، مردمسالاری کثرتگرایانه که عمدتاً با تفاوتها و تعارضها سر و کار دارد در مقابل مردم سالاری اجتماعی، که حالت سلطهگرایانه داشته و با حذف تفاوتهای اصلی، امکانپذیر است، قرار میگیرد.
فرآیند جهانی شدن در شکل نوین، در نوع خود بینظیر است. گاه تصور میشود که مختصات جهانی شدن صرفاً به مناسبت سرعت آن تحتتأثیر نوآوریهای تکنولوژیک تعریف میشود. در این شرایط، کلیه مفاهیم و رفتارها دستخوش تغییر و تحول شده و بهتر است از نو تعریف شود. فرآیند جهانی شدن نظامیافته و مرحله به مرحله نیست و در نقاط مختلف جهان به اشکال متفاوت و متناقض ظاهر میشود. کار عمده در قرن بیست و یکم، ابداع یک مدل جدید همزیستی میان فرهنگها، مردم و نژادها در عرصههای گوناگون مذهبی در یک تمدن مشترک است. در چنین وضعیتی باید بتوانیم ساختارهای سازمانی مناسب را برای عصر چند فرهنگی آماده سازیم.
در دهه چهل میلادی، جهانی شدن به سرعت گسترش یافت و سرشت کسب و کار بینالمللی را در کشورها دگرگون ساخت. جهانی شدن در اروپای شرقی و روسیه دارای تأثیرات زیادی بود و مرزهای این کشورها را به روی تجارت بینالمللی گشود. در این راستا، اتحادیه اروپا گسترده شد. اتحادیه آمریکای شمالی، از آمریکا و کانادا به مکزیک گسترش یافت و زمینههای گسترش اتحادیههای منطقهای را مهیا ساخت. این تحولات بههمراه توسعه سریع فنآوری اطلاعات و پیشرفت در امکانات حمل و نقل، جهان را بهسوی یکپارچگی هدایت کرد. در چنین محیطی، کارکنان دانشی و با مهارت بالا کاملاً قابل انتقاد هستند. سازمانهای کوچک و واحدهای خدماتی که بهطور سنتی غیرتجاری تلقی میشوند، وارد رقابت جهانی شدهاند. همکاری بین شرکتهای بزرگ چندملیتی و سازمانهای کوچک محلی افزایش یافته و حجم تجارت جهانی به چند برابر رسیده است. بنابراین، روشن است که جهانیسازی با سیال کردن منابع و حذف موانع کارائی، به ارتقاء قابلیتها و افزایش کارائی سازمانها منجر میشود. این امر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، یک توفیق اجباری تلقی میشود. حضور رقباء بینالمللی در درون این کشورها و افزایش نیروهای رقابتی باعث میگردد که سازمانهای محلی این کشورها به سمت توانمندسازی حرکت کنند. کسب و کار بینالمللی در جوامع رو به رشد، کاملاً شناخته شده است. اگر چه الگوهای رفتاری سازمانها در همه کشورها یکسان نیست، اما شباهتهای زیادی با هم دارند. در حال حاضر، جهانی شدن موضوعی است که در تحلیلهای اقتصادی ـ اجتماعی پایه بنیادین مباحث است. (دیوید هندرسون) جهانی شدن را بهعنوان یکپارچهسازی بازارها میداند و شرایط ذیل را برای آن تعریف میکند:
جابهجائی آزاد کالاها، خدمات، نیروی کار، سرمایه و ایجاد بازار واحد، به لحاظ اقتصادی، کسی خارجی نیست و همه در بازار مساوی هستند. در جهانی که بهسوی یکپارچه شدن به پیش میرود، سازمانها با چالشها و فرصتهای جدیدی روبهرو هستند. این روند بههمراه تحولات تکنولوژیک، وضعیت متفاوتی را نسبت به گذشته ایجاد کرده است.
در جهان جدید، چارچوبها تغییر کردهاند و بسیاری از فرضیات قدیمی دیگر کاربرد ندارند. رقابت و انتخاب گسترده شدهاند و خصوصیسازی، آزادسازی و مقرراتزدائی، تبدیل به مفاهیمی جهانی شدهاند در حال حاضر، معدود سازمانهائی هستند که به اتکاء خود میتوانند نیازهای مشتریان را برطرف کنند. اتصال ارتباط در زنجیره عرضه، هم توسط مشتریان و هم عرضهکنندگان دنبال میشود. سازمانها با تمرکز، تقسیم بازار و اولویتبندی آن فعالیتهای اساسی را برای استفاده از نقاط قوت خود برای ورود به اتحادیهها و موافقتنامهها، تعریف میکنند.
دامنه تنوع و طبیعت متحول محیط جهانی، دوره جدیدی را برای سازمانها ایجاد کرده است. با انتقال از یک دوره به دوره دیگر، مشاهده میشود که جهانی شدن فقط یکی از نیازهای خارجی و فشارهائی است که مدیریت با آن مواجه است. دیگر مسائلی که مدیریت با آن مواجه است، عبارتند از:
۱) ظهور منابع انسانی بهعنوان عامل حیاتی موفقیت.
۲) مهار توانائیهای بالقوه انسانی.
۳) مشتریان خواهان خدمت بیشتر و بهتر.
۴) افزایشنمائی در نرخ تغییر.
۵) دلمشغولی برای مسائل محیط زیست.
۶) سرعت انتقال و پردازش اطلاعات.
۷) بازتر شدن بازارها.
۸) جهانی شدن کسب و کار.
۹) همکاریهای منطقهای میان دولتها.
۱۰) کاربرد فنآوری.
۱۱) روندهای جمعیتی.
۱۲) تغییر انتظارات.
۱۳) نگرانی نسبت به ارزشها.
۱۴) تطبیق نیازهای کارکنان و سازمان با یکدیگر.
۱۵) ایجاد تنوع.
۱۶) معرفی چشماندازها و مأموریتهای مشخص.
تغییرات سازمانی در عصر حاضر روندهای مورد بحث در سازمانها، تغییراتی را ایجاد کرده است.
● چالشهای سازمانی در دهههای آینده
در دهههای اخیر، در جهان تحولاتی رخ داده و در حال تداوم و تکمیل است. این دگرگونیها، محیط فعالیتهای سازمانها را تغییر داده و سازمانها را برای بقا و رشد با چالشهای جدید مواجه کرده است. چالشهای موجود و در حال ظهور عبارتند از:
۱) چالشهای ناشی از تغییر پارادایم: در فیزیک نیوتنی، علم با قطعیت همراه بوده و قابل کمی کردن است. علت، در پدیدههای علمی معلوم و روشن است. تفکر، خطی و آینده قابل کنترل است. با ظهور علم گوانتوم، پیشبینی با اطمینان کامل ممکن نیست. آشوب جزئی از وضعیت محیط است. علوم جدید روش و شکل فهمیدن، طراحی، هدایت و مدیریت سازمانها را تغییر داده است. در پارادایم جدید، جهان غیز خطی است، پیچیدگی پویا وجود دارد و آشوب نوعی نظم تلقی میشود.
۲) چالشهای ناشی از جهانی شدن: امروزه اکثر تولیدکنندگان بزرگ، کالاهای خود را در سراسر جهان میفروشند. برخی از آنان مثل کوکاکولا در خارج از کشور خود، درآمد بیشتری دارند. جهانی شدن نیروهای اقتصادی و اجتماعی، ارزشها و فرصتها را همگرا میسازد. (پان دیتس) ابراز میدارد که: جهانی شدن ریشه تغییر در دهه ۱۹۲۰ و بعد از آن است، بهواسطه آن زندگی مردم شبیهتر میشود و زبان انگلیسی به زبان جهانی رسانهها، کامپیوتر و کسب و کار تبدیل میگردد. به لحاظ اقتصادی، پنج عامل در ایجاد بازار واحد جهانی مؤثر بوده است که عبارتند از:
الف) منابع فراوان انرژی.
ب) رقابتی کردن شرکتهای جهانی.
ج) ارتباطات جهانی که با فنآوری فیبرنوری، ماهواره و فنآوری رایانهای تقویت شده است.
د) رشد تجارت آزاد میان ملل.
ه) دسترسی به خدمات مالی در سراسر جهان.
در این چالشها سازمانها برای حضور در جامعه جهانی، دارای انگیزههای گوناگون هستند.▪مهمترین انگیزهها عبارتند از:
الف) توانائی کسب درآمد بیشتر با استفاده از فنآوری موجود.
ب) دسترسی به فنآوری فرامرزی، مهارتها، دانش، سرمایه، نیروی انسانی و منابع طبیعی سایر کشورها.
ج) افزایش مشتریان.
د) افزایش امکان جبران کمبود فصلی مشتری در داخل کشور.
ه) افزایش سیکل حیات خدمات و کالاها.
و) کاهش زمان عرضه کالاها و کاهش هزینههای محل.
ز) فرصتهای کسب سود بالا با استفاده از بازده ناشی از مقیاس در تولید، پشتیبانی و بازاریابی.
ح۰ فرصتهای کسب اعتبار. در حال حاضر، جهانی شدن فشار زیادی را بر سازمانها تحمیل کرده است. ۲۵ درصد از شرکتهای منتخب مجله معروف (فورچون) هر ده سال ناپدید میشوند. بازارها سریعاً تغییر میکنند. مشتریان بهدنبال استانداردهای جدید عملکرد در کیفیت تنوع، سفارش ساخت، راحتی، زمان و نوآوری هستند. تغییر مداوم مستقل، وجود موجهای جهانی و سیکلهای کوتاه حیات کالا، فشار برای اتحادیهها و شرکتهای جهانی را زیاد کرده است. موافقتنامههای تجاری منطقهای، فشار رقابت را تشدید کرده است. اتحادیه اروپا، اتحادیههای آمریکای شمالی و... نمونههائی از این توافق هستند. جهانی شدن، چالشهائی را برای سازمانها ایجاد کرده است، از جمله تغییر در مکان بازار جهانی و حذف مرزهای تجاری، تغییر در استانداردهای کیفیت، ایجاد حساسیت نسبت به موضوعهای میان فرهنگی، تفاوتهای فرهنگی توجه به پاره فرهنگها.
۳)چالشهای تغییر فنآوری: جهتگیری توسعه فنآوری بهسوی هوش مصنوعی، سیستمهای خبره، روباتها، ارتباطات دوربرد، فرا انتقالدهندهها، فنآوری زیستی و فنآوری اطلاعاتی است. این جهتگیری چالشهائی را برای سازمانها ایجاد کرده است. از جمله تغییر ماهیت کار مدیریتی، حذف کنترل و بازرسی، کاهش وابستگی سازمانی کارکنان و تطبیق و سازگاری کارکنان با تغییرات فنآوری.
۴) فشارهای محیطی و اکولوژیکی: آلودگی محیطی زیاد شده و زندگی انسانها را به خطر انداخته است. در حال حاضر فشار بر سازمانها برای رعایت مسائل زیستمحیطی در حال افزایش است و نهضتهای مردمی و اجتماعی برای حفاظت از محیط زیست تشکیل شده است.
۵) چالشهای عصر دانش: در حال حاضر در عصر دانش بهسر میبریم، اقتصاد جدید عبارتست از داد و ستد دانش. دانش موجب فراهم شدن سرمایه شده و پایههای قدرت فردی و سازمانی را تشکیل میدهد. اطلاعات موجود، هر سه یا چهار سال دو برابر میشود. قدرت تفکر بهعنوان باارزشترین دارائی سازمانها تلقی میشود. سازمانها بهطور فزاینده به دانش، نوآوری، مهارتهای مدیریتی، فنآوری اطلاعات درباره مشتریان و تأمینکنندگان وابسته میشوند. این دانش تعیینکننده وضعیت رقابتی در بازار است. در حال حاضر، بزرگترین چالش مدیران، علاوه بر ایجاد سرمایه دانشی، توزیع مجدد آن است. دانش بهعنوان مهمترین منبع سازمانها، توجه مدیران را بهخود جلب کرده است. دانش برای ارتقاء قابلیت کارکنان، بهبود کالاها و خدمات و ایجاد عملکرد بالاتر لازم است. هر منبعی با استفاده شدن مستهلک و منسوخ میشود، اما دانش هر چه بیشتر مورد استفاده قرار گیرد افزایش مییابد و غنیتر میشود.
۶) تلاطم اجتماعی: تحولات اجتماعی سریع شده است. فروپاشی شوروی انتقال اقتصاد با برنامهریزی متمرکز به سمت اقتصاد باز، شیوع بیماریهای خاص مثل ایدز تهدید سلامتی روابط انسانها، افزایش شهرنشینی، تغییر شیوههای زندگی، روابط اجتماعی، ظهور مسائل امنیتی جدید و... سرعت تحولات اجتماعی را افزایش داده است. تحولات سریع اجتماعی، چالشهائی را برای سازمانها در تصدیق نیازهای در حال ظهور جوامع و پاسخ مناسب این تحولات را ایجاد کرده است.
۷) چالشهای تغییر محیط کار: در دوران معاصر، چهار نیروی عمده در تغییر محیط کار مؤثر بوده است که عبارتند از:
فنآوری اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی: تافلر میگوید که جهان پیشرفته، نمیتواند برای سی ثانیه بدون فنآوری اطلاعات اداره شود. در عصر حاضر پیشرفت تکنولوژی بسیار سریع شده است. کاربرد فنآوری اطلاعات در کسب و کار، شیوههای کار را تغییر داده است. کاربرد هوش مصنوعی زیاد شده و پویائی مشاغل را زیاد کرده است. در ایندوره، یادگیری قلب فعالیت بهرهوری است. در واقع یادگیری شکل جدید کار کردن است. قلب عصر اطلاعات، شبکه است که اطلاعات را سریع و در زمان مناسب مناسب آماده میکند. مشکل بزرگ در این زمینه سرعت انتقال است. شبکه اینترنت و اطلاعات مربوط به آن، بههمراه فنآوریهای مخابراتی، نسبت به سایر فنآوریها با شتاب زیادتری رشد میکند. شبکه کامپیوتری در آینده بهصورت یک سیستم عصبی جهانی تکمیل میشود. مرزبندیهای اختصاصی سیاسی در حال دستیابی به یک اتفاق نظر الکترونیکی هستند که این موضوع برای قدرتهای سنتی ناشناخته است. اینترنت نسبت به فنآوریهای دیگر متعهد شده است که برای کلیه افراد، چه فقیر و چه غنی، دستیابی یکسانی را فراهم آورد و استفاده از آن را هر چه بیشتر تسهیل کند.
ساختار و اندازه سازمان: بهتدریج سازمانهای بیشتری به این واقعیت پی میبرند که منبع کلیدی کسب و کار، سرمایه و تجهیزات نیست، بلکه دانش، اطلاعات و ایدههاست. لذا سازمانها به تجدید ساختار، ایجاد سازمانهای یکپارچه، شبکههای جهانی و سازمان مرکزی کوچکتر روی میآورند. در کل، ساختار سازمانها بهسوی مجازی شدن عدم تمرکز، یکپارچه و منعطف شدن در حال تغییر هستند. در آینده از تغییر سازمانی، بهعنوان ابزار یادگیری افزایش خواهد یافت. ایجاد ثبات در تغییر سازمانی از چالشهای آینده سازمان است.
جنبش مدیریت کیفیت جامع: توانائی جذب و حفظ مشتریان با تأمین نیازهای آنها و ارائه کالا و خدمات با کیفیت بالا، محور فعالیت تمام سازمانها است. در بازار جهانی، کیفیت در سطح جهانی تعریف و تعیین میشود. مشتریان حق انتخاب دارند و کیفیت مهم است. مزیت رقابتی از نوآوری مداوم و فزاینده و پالایش ایدههای متنوع پراکنده در سراسر سازمان بهدست میآید.
تنوع و تحرکپذیری نیروی کار: جابهجائی نیروی کار در مرزها زیاد شده است. در سال ۲۰۰۱ میلادی حدود ۲۵ درصد نیروی کار ایالات متحده آمریکا خارجی بودهاند. شکاف بین عرضه و تقاضای نیروی کار، این وضعیت را ایجاد کرده است. ویلیام جانسون در یک مطالعه چهار کاربرد عمده جابهجائی نیروی کار با فرهنگهای متنوع را مطرح میکند:
الف) تجدید اسکان: بخشی از نیروی کار، بهخصوص جوانان و تحصیلکردگان به شهرهای دیگر جهان نقل مکان میکنند.
ب) رقابت برای نیروی کار: در کشورهای صنعتی، رقابت برای جذب نیروی کار خارجی زیاد شده است.
ج) بهبود بهرهوری: در کشورهائی که جذب نیروی کار خارجی کم است، بهرهوری نیروی کار را ارتقاء میدهند، مثل ژاپن و سوئد.
د) استاندارد کردن: در سراسر جهان، حقوق و مزایا، شرایط کار و تعطیلات در حال استاندارد شدن است. در آینده سازمانها به لحاظ فرهنگی، سنتی، جنسی و توانائی با تنوع زیاد نیروی کار مواجه هستند. چالش آینده سازمانها آن است که چگونه از این تفاوتها بهعنوان دارائی استفاده کنند. علاوه بر موارد پیش گفته، چالشهای دیگری نیز در آینده فراروی سازمانها و مدیران قرار خواهند داشت. این چالشها نسبت به چالشهای فوق از اهمیت کمتری برخوردارند. اما در عین حال میتوانند در موفقیت یا شکست یک سازمان، نقشی اساسی و عمده را ایفا کنند.
▪ این چالشها عبارتند از:
ـ شکوفائی نیروی کار: بسیاری از سازمانها نیروی کار بیکار سایر سازمانها را بهطور موقت بهکار میگیرند. این امر انعطافپذیری این سازمانها را افزایش میدهد و از دانش انباشه کارکنان نیز استفاده میکند. این وضعیت همانند شرایطی است که در آن یک بازیکن فوتبال که در تیم خود ذخیره بوده و از استعدادهای وی استفاده نمیشود، بهطور فرضی و برای مدت زمان مشخصی راهی تیم دیگری میشود تا در آنجا بتواند خود را نشان دهد.
تغییر انتظارات مشتریان: در حال حاضر، تنوع و کیفیت کالاها و خدمات مورد نیاز مشتریان افزایش یافته است و مشتریان براساس شرایط زیر بهترین انتخاب را میخواهند.
۱) هزینه
۲) کیفیت
۳) زمان
۴) خدمات جنبی
۵) نوآوری
۶) امکان سفارش.
▪ تغییر انتظارات کارکنان: کارکنان بهدنبال مهارتهای نو، نقشهای جدیدتر و انتظارات شغلی جدید هستند و سازمانها باید به آن بیندیشند. این مهارتهای جدید شامل مهارتهای تشخیص مسئله، مهارتهای حل مسئله و مهارت ایجاد ارتباط بین تشخیصدهندگان و حلکنندگان است.
▪ نقشهای جدیدتر: پیتر دراکر میگوید: ترکیب نیروی کار در آینده از نیروی کار فیزیکی به نیروی کار دانشی تغییر مییابد. نیروی کار در تمام سطوح به مهارت و دانش بالا نیاز دارد. این نیروی کار بهتدریج بهعنوان حیاتیترین سرمایه انسانها مطرح میشود.
▪ انتظارات جدیدتر: نیروی کار بهدنبال چالشی بودن و حل مسائل جدید و مشکل است و میخواهد آزادتر باشد تا کشف و نوآوری کند و خلاق باشد. آنان به انعطافپذیری، پاسخگوئی و مسئولیتپذیری نیاز دارند، آنان میخواهند با مدیرانی کار کنند که آنها را توانمندتر سازد، به آنها توجه کنند و آنها را به اوج برسانند. سازمانها باید ساختاری ایجاد کنند و در آن کارگران دانشی بتوانند دانش خود را بهکار برند. امکان گفتگو میان کارگران و تماس آنها با کارگران دیگر را فراهم سازند. این تعامل بین کارکنان دانشی به بهبود ایدهها و رشد بیشتر نیروها منجر میشود.
نتیجهگیری:
در قرن ۲۱، تغییراتی رخ میدهد که تمام شئون زندگی بشر را در بر میگیرد و مدیریت و سازمان را با چالش مواجه میکند. بهطور کلی این تغییرات عبارتند از:
گذر از جامعه صنعتی به اطلاعاتی.
گذر از فنآوری پیشرفته به فنآوری فوق مدرن.
گذر از دموکراسی نمایندگی به دموکراسی مشارکتی.
گذر از ساختارهای سلسله مراتبی به ساختارهای شبکهای.
گذر از اقتصاد ملی و کشوری به اقتصاد جهانی
گذر از کوتاهمدت نگری به بلندمدت نگری
گذر از تمرکزگرائی به تمرکززدائی.
گذر از حمایتهای نهادی به خوداتکائی
گذر از سرمایه فیزیکی به سرمایه دانشی
تغییر دستهبندی کشورها از غرب / شرق به شمال / جنوب
حمیدرضا رضائی
مهدی صانعی
منبع: سایت اینترنتی آیندهنگر
در این راستا فردریک فروبل آلمانی سیستمی از بازیهای آموزشی را برای کودکان ابداع کرد و برای نخستین بار کودکستانی را در سال 1837 در بلانکبرک آلمان بنا نهاد و در سال 1855 اولین کودکستان در آمریکا توسط کارل شورز تاسیس شد.
در نیم قرن اخیر ، آموزش و پرورش پیش دبستانی (کودکستان –مهدکودک )در کشور ما ضرورت پیدا کرد و از سال 1298 در تهران و بعضی از کشورهای دیگر مانند ایران کودکستانهایی تاسیس شد و می توان گفت اولین کودکستان ایران در سال 1303 در شهر تبریز در محله صفی بازار توسط جبار باغچه بان به نام باغچه اطفال تاسیس شد[3] .
علاقمندان این رشته باید از قدرت رهبری و مدیریت. خلاقیت و ابتکار کافی برخوردار باشند.
مدیر آموزشی باید از توانایی های مختلفی برخوردار باشد تا بتواند توانایی حل مشکلات را داشته باشد.
از جمله این توانایی ها باید به قدرت برنامه ریزی. آشنایی به روابط انسانی و اصول مدیریت آموزشی و قدرت تشخیص مسائل و تصمیم گیری بجا در مورد حل مشکلات اشاره نمود.
فارغ التحصیلان این رشته پس از فراغت از تحصیل مسئولیت های متفاوتی را در جامعه می توانند بر عهده بگیرند از جمله:
* مدیریت مراکز آموزشی در سطوح مختلف
* کارشناس برنامه ریزی در وزارت آموزش و پرورش
در دیدگاه جدید تر، برنامه ریزی درسی و تکنولوژی آموزشی با یکدیگر هم پوشی کاملی دارند و تمیز و تفکیک بین این دو نظام مشکل است.
در این مقاله ضمن تشریح ارتباط میان تکنولوژی آموزشی و برنامه ریزی های آموزشی و درسی، شباهت و تفاوت های آن ها مورد بحث قرار می گیرد.
تکنولوژی آموزشی را می توان فعالیتی نظام مند برای بهره گیری از یافته های علوم و فنون در جهت کارآمدتر ساختن فرایند یاددهی – یادگیری دانست که سه جنبه دارد: سخت افزاری، نرم افزاری، و حل مسئله.
از جمله ویژگی های تکنولوژی آموزشی می توان به موارد زیر اشاره کرد.
1. تعیین هدف های آموزشی هر واحد درسی
2. فراهم ساختن مواد و محتوای درسی بر اساس اصول یادگیری
3. انتخاب و کاربرد ابزارها و وسایل مناسب برای ارائه ی مطالب درسی
4. به کار بردن روش های مناسب ارزشیابی به منظور آگاهی از میزان اثربخشی برنامه های درسی، مواد و وسایل آموزشی.
تکنولوژی آموزشی فرایندی است نظام مند به این معنا که اجزایی را از روی تفکر منطقی آن چنان در کنار هم قرار می دهد که آن اجزا در اثر ارتباط و تأثیر متقابل، یک سیستم را تشکیل می دهند و درجهت تحقق هدف های مشخص کارایی می یابند. تکنولوژی آموزشی از مجموعه اطلاعات نظری، تجربی، و علمی علوم متفاوت بهره می گیرد. امروزه ثابت شده است، آموزش موفق آموزشی است که مبتنی بر خط زنجیره ای زیر باشد.
طراحی – اجرا – ارزشیابی
با استفاده از این خط زنجیره، دیگر تفاوتی میان آن چه که باید تدریس شود و آن چه که تدریس می شود، مشاهده نخواهد شد. از سوی دیگر، چیزی مورد ارزیابی قرار می گیرد که با طراحی و پیش بینی قبلی مورد استفاد قرار گرفته است. تکنولوژیست آموزشی باید برای آموزش طراحی کند، بر اساس طرح تهیه شده آموزش را به مرحله ی اجرا در آورد، با اجرای ارزشیابی به بررسی میزان پیشرفت تحصیلی فراگیرندگان بپردازد، از میزان تحقق اهداف مورد انتظار آگاهی یابد، و سرانجام از نتایج به دست آمده برای بهبود فعالیت ها استفاده کند.
برنامه ریزی درسی به بیانی ساده، شامل تعیین چارچوب برنامه ی آموزش محتوای برنامه ی درسی است.
برنامه ریزی درسی را پیش بینی و تهیه ی مجموعه فرصت های یادگیری در جهت نیل به اهداف آموزشی نیز تعریف کرده اند. طی فرایند برنامه ریزی درسی درصدد آنیم که بهره گیری از روش های مبتنی بر نتایج پژوهش و بررسی، زمینه های تحقق اهداف از پیش تعیین شده ی آموزشی را فراهم کنیم.
مراحل برنامه ریزی درسی عبارتند از:
1- تعیین هدف های کلی و عینی
2- طرح ریزی و تعیین چارچوب برنامه های درسی یا حیطه های برنامه ها
3- اجرای برنامه های درسی در محیط های واقعی آموزشی
4- ارزشیابی از برنامه و نتایج آن ها.
برنامه ریزی آموزشی که برنامه ریزی درسی را نیز شامل می شود، عبارت است از کاربرد روش تحلیلی در مورد هر یک از اجزای نظام آموزشی و برنامه ریزی برای آن ها به منظور استقرار یک نظام آموزشی کارامد. در برنامه ریزی آموزشی، برنامه های کلان در سطح ملی، منطقه ای، قاره ای و جهانی، به وسیله ی سازمان های آموزشی تهیه می شوند. این برنامه ها صرفاً جنبه های کمی و اجرایی دارند و مبنای کار برنامه ریزان درسی قرار می گیرند.
پس از تهیه ی برنامه های کلان و اساسی به وسیله ی برنامه ریزان آموزشی، نوبت به برنامه ریزان درسی می رسد تا برنامه های کیفی و محتوایی هر یک از تخصص های مورد نیاز را تهیه، ارائه و اجرا کنند.
حاصل فعالیت برنامه ریزان درسی، تهیه و تولید برنامه های درسی است که در نظام های متمرکز، به صورتی یکسان برای تمامی استان ها، مناطق و نواحی آموزشی تهیه می شوند و برای اجرا در اختیار مسئولان اجرایی قرار می گیرند.
ارتباط تکنولوژی آموزشی و برنامه ریزی درسی
پیشرفت های روز افزونی که امروزه در عرصه های متفاوت علمی، فنی، آموزشی و ... صورت گرفته اند، برنامه ریزان آموزشی و درسی، کارشناسان و صاحب نظران مسائل آموزشی را واداشته است تا ساختار، اهداف، برنامه ها، محتوا و روش های نظام آموزشی خود را به روز کنند و خود را با این پیشرفت ها هماهنگ و هم سو سازند. یکی از مهم ترین راهبردهایی که به برنامه ریزان آموزشی و درسی کمک های محسوس و شایان توجهی می کند، استفاده از تکنولوژی آموزشی در برخورد با مسائل کمی و کیفی آموزش و پرورش است.
تکنولوژی آموزشی در سطح کلان، تمام فعالیت های آموزشی اعم از برنامه ریزی های آموزشی و درسی، تحلیل محتوا، تولید مواد آموزشی، رسانه ها و ابزارها، و مدیریت آموزشی را در بر می گیرد و در طراحی، اجرا، و اصلاح مجدد برنامه های درسی و تجارب آموزشی، نقش مهمی را ایفا می کند. به عبارت دیگر، تکنولوژی آموزشی، روشی اصولی و منطقی برای حل مشکلات آموزشی و برنامه ریزی درسی است که با نگرش نظام مند همراه است و به طراحی سیستم های آموزشی دراز مدت و جامع که کل نظام آموزشی جامعه را در بر می گیرد، مربوط می شود. این، همان ایفای نقش حل مسئله توسط تکنولوژی آموزشی است.
در مجموع، نقش عمده ی تکنولوژی آموزشی، کمک به بهبود کارایی کل فرایند تدریس و یادگیری است.
برنامه ریزی درسی عبارت است از پیش بینی و تهیه ی مجموعه فرصت های یادگیری برای جمعیتی مشخص به منظور نیل به آرمان ها و هدف های آموزشی و پرورشی که معمولاً در مدرسه انجام می گیرد. برنامه ریزی درسی بیشتر در پی آن است که چه چیزی با چه هدفی و با چه محتوایی به چه کسی آموزش داده شود. فرایند برنامه ریزی درسی نیز مانند تکنولوژی آموزشی شامل طراحی، اجرا و ارزشیابی است که به دست یابی به اهداف آموزشی می انجامد.
در برنامه ریزی درسی، ابتدا هدف های کلی مشخص می شوند و بر اساس این اهداف، خط مشی برنامه ی درسی تنظیم می گردد. مهم ترین مواردی که در برنامه ریزی درسی باید در نظر گرفته شوند، عبارت اند از: تدوین مطالب آموزشی، انتخاب مواد و وسائل، نحوه ی اجرای برنامه و سنجش تحصیلی. تکنولوژیست آموزشی زمینه های اجرای برنامه ی درسی را با مواد آموزشی مشخص و روش های مناسب یادگیری فراهم می کند. او هم چنین، مشخص می کند که شاگردان چه نوع مهارت ها و معلوماتی را بر مبنای برنامه ی درسی و محتوای آن احتیاج دارند و طرح لازم برای کسب مهارت ها و اخذ معلومات را تهیه می کند.
به این ترتیب، تکنولوژی آموزشی و برنامه ریزی درسی ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. زیرا هدف هردو، طراحی فرصت های مناسب برای یادگیری بهتر یادگیرنده و حداکثر بهره وری از این فرصت هاست. هر دو رشته شامل مراحل طراحی، اجرا و ارزش یابی هستند. برنامه ریزی درسی عامل تحقق اهداف برنامه های آموزشی و تکنولوژی آموزشی عامل تحقق هدف های برنامه ی درسی است.
بر این اساس، برنامه ریزی درس مجموعه فعالیت هایی تلقی می شود که میان عناصر اصلی برنامه های درسی (هدف، محتوا، روش و ارزشیابی) ارتباط برقرار می کند، اما زمینه ی ایجاد تغییر و تحول در نظام برنامه ی درسی از طریق تکنولوژی آموزشی به وجود می آید. در واقع، برنامه ریزی درسی و تکنولوژی آموزشی در کنار هم و با بهره مندی از یکدیگر می توانند فرایند آموزش را تسهیل کنند. بنابراین رابطه ی این دو رابطه ای طولی است و با یکدیگر هم پوشی دارند.
رابطه ی تکنولوژی آموزشی با برنامه ریزی آموزشی
تکنولوژِی آموزشی، با استفاده از یافته های تمام علوم، به حل مسائل آموزشی می پردازد. هدف اصلی آن، ایجاد یادگیری مؤثرتر، پایدارتر و تغییر در کیفیت یادگیری و افزایش بازدهی آموزشی است. برنامه ریزی آموزشی در کنار گرایش های دیگر مجموعه ی علوم تربیتی، ابزار های بهینه کردن یادگیری را فراهم می کند. ارتباط تکنولوژی آموزشی با برنامه ریزی آموزشی، ارتباطی طولی است. قبلاً مشخص شد که تکنولوژی آموزشی با برنامه ریزی درسی هم رابطه ی طولی و نوعی هم پوشی دارد.
موضوع برنامه ریزی آموزشی، تهیه و پیش بینی برنامه های کلان کمّی برای توسعه ی دوره های کلان، در سطح ملی یا منطقه ای، قاره ای، و جهانی به وسیله ی سازمان های آموزشی تهیه می شوند. این برنامه ها صرفاً جنبه ی کمی و اجرایی دارند و مبنای کار برنامه ریزان درسی قرار می گیرند. آن ها برنامه های کیفی و محتوایی هر یک از تخصص های مورد نیاز را تهیه و ارائه می کنند. تکنولوژی آموزشی در واقع آخرین حلقه ی این زنجیره ی رشته های وابسته به هم است که بر اساس تعریف آن، به طراحی، اجرا و ارزشیابی منابع و فرایندهای یادگیری می پردازد و برنامه های عمومی تهیه شده به وسیله ی برنامه ریزان درسی را، با توجه به شرایط و ویژگی های هر یک از محیط های یادگیری خاص، ترجمه می کند، آن را برای شاگردان خاص به اجرا در می آورد و با انجام ارزشیابی های مکرر، میزان دست یابی شاگردان به هدف های آموزشی را ارتقا می بخشد.
منبع: سایت تبیان